جدول جو
جدول جو

معنی لوح پا - جستجوی لغت در جدول جو

لوح پا
(لَ / لُو حِ)
پاافشار و آن دو تختۀ کوچک باشد که بافندگان و جولاهگان چون پای راست بر یکی افشارند نیمی از رشته ها پایین رود و چون پای چپ را بر دیگری افشارند نیم دیگر. (برهان) :
به لوح پای و به پاچال و قرقره و بکره
به نایژه به مکوک و به تار و پود ثیاب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
لوح پا
پا تخته پا افشار
تصویری از لوح پا
تصویر لوح پا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چوب باریک و بلندی شبیه عصا برای کمک در بهتر راه رفتن به اشخاصی که پایشان آسیب دیده است
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لُو حِ)
کنایه از تختۀ ساده و بی نقش. (آنندراج). لوح ساده:
عالمی از راست گوئی دشمن ما گشته اند
ما چه میکردیم چون آئینه لوح پاک را.
صائب.
و رجوع به لوح شود
لغت نامه دهخدا
که پا از چوب دارد،
چوب بلند باریک که ضمائم چوبی با میخ بر آن کوفته شده و این ضمائم محل اتکاء پاهاست و اطفال بر آن برشوند، و براه روند، چوب باریک و درازی که لنگان و پا بریدگان زیر بغل گیرند وبکمک آن راه روند، و آن را چوب زیر بغل هم گویند
لغت نامه دهخدا
مرغانی که پای چون خوص دارند مانند بت، خربت و قو و پن گوئین، (یادداشت مؤلف)، ج، خوص پایان
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوح پای
تصویر لوح پای
پا تخته پا افشار
فرهنگ لغت هوشیار
چوب باریک و دراز که لنگان و یا بریدگان زیر بغل گیرند و بکمک آن راه روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوب پا
تصویر چوب پا
عصا
فرهنگ فارسی معین
دیگ کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی